اواز ماه

ادبی

اواز ماه

ادبی

این همه زاییده ی بازار است

چکه،چکه،چکه،

چکه های فلسفه سراب فکرم را پر میکند

ماهیان ادعا می رسند از فراسوی این دریای بی صیاد

خیال خام درست اندیشی،فریاد کنان مرا می جوید

و من می شوم تکسوار روشن فکری،سوار مرکب باد

** ** **

پله، پله، پله

پله هایم ان جوان فکر بی سامان است

ان طعمه گون کودکان که می کشند هورا

میروم بالا ،می روم تا اوج، دست در دست استهزاء

من اما این دغل وعده را پشیزی نمی داند

چه کنم زائیده ی بازار است

** ** **

سکه، سکه، سکه

می فروشم این جوانان را

می کشم شوقشان را با پوچ

می بندم بارم را با فکرهای ترک خورده

** ** **

و چه سال ها که من ها می ایند و می روند

و چه رام اهوان حقیقت جو که می رمند

و چه زر سکه ها که به این اشوب می دهند

"و این همه زائیده ی بازار است"

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد