اواز ماه

ادبی

اواز ماه

ادبی

فرصت

فرصتی دیگر نیست،رهسپار باید شد

جاده ها اقیم می مانند از حظور یک قدم

دست ها در حسرت اغوش، جان می سپارند به یکی شدن

فاصله ها قد می کشند با شاخ و برگی از عدم

فرصتی دیگر نیست،رهسپار باید شد

مرکب ها نمی رسند،انتها نا پیداست

رنگ رفتن گر نزنی،فاصله جان می گیرد

پوچی یک حسرت بر فراز فرداهاست

فرصتی دیگر نیست،رهسپار باید شد

شعله ها می میرند بر زغال این تردید

چشم ها سو می دهند،در انتظاری نومید

رنگ رفتن گر نزنی،شعله ها خواهند مرد

فرصتی دیگر نیست،رهسپار باید شد

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد