چشمهای وق زده ی قاب عکس رنگی
خاطرات هفت رنگ پر سبز کم سیاه
و این بار در بیداریم غرق می شوم
این همه خوبی ،این همه ماه
این همه ستاره،بازی های راه به راه
دخترک حاظر جواب راه مدرسه
گل های یواشکی،شیطنت های گاه و بی گاه
رخت می بندند با صاعقه ی یک نهیب
رنگ می بازند بر هجوم بک نگاه
ایینه ی همسایه ی قاب عکس بچگی
دست ها کشیده اش بی رنگ و یخی
نجات مغروق خود خواسته ی بی پناه
** ** **
باز هم من می شوم بر فراز امروز
نبض زمان بچگی ام را بار می زند تا دل اه
به رویای ادم های بزرگ،گهگدار گناه
اه ه ه ه،،،،ایینه ی ندانسته.......!!!!!!
بازهم من می مانم بر فراز این چاه