اواز ماه

ادبی

اواز ماه

ادبی

 زمین دلم در قیلوله ای سرخ بود
 که افتاب نگاهت لرزید و افتاد
 از ان پس من مانده ام و خسوف شرجی یاد

 وای از ان روزی که خاطره ها را برد باد  

 و امروز ما را نه یادیست و نه خاطره ای 

 می زنم دل به فردا ها...هرچه بادا باد