اواز ماه

ادبی

اواز ماه

ادبی

دیشب

دیشب ماه از لب بام ما پرید

ناز اسمان را جای تنگ بلور

ابر بی دل و غرش رعد می خرید

کوچه بغض کرد

قدم هایمان را پس زد

اینه از بهت نگاهم..من و جای خالی تو ترسید

اخر دنیا ناخوانده مهمان دلم شد

پنجره ها را بست

دل خوابم از تمام رویا..کابوس بی ما ترکید

دیشب قدم برنداشته که رفتی

بی اهنگ من و با رقص پرواز

روزگارم شب ماند

کار تقدیر نبود..دست خطاط طالعم لرزید

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد