دیشب ماه از لب بام ما پرید
ناز اسمان را جای تنگ بلور
ابر بی دل و غرش رعد می خرید
کوچه بغض کرد
قدم هایمان را پس زد
اینه از بهت نگاهم..من و جای خالی تو ترسید
اخر دنیا ناخوانده مهمان دلم شد
پنجره ها را بست
دل خوابم از تمام رویا..کابوس بی ما ترکید
دیشب قدم برنداشته که رفتی
بی اهنگ من و با رقص پرواز
روزگارم شب ماند
کار تقدیر نبود..دست خطاط طالعم لرزید