روح من جنینی پی شکفتن
اسیر طاقی های خونبار و انتظار
وامانده از "هوس"
"جفت اویزان بر پیکره ای گریز جو"
و پنجره هایی نه سوی زایش و چیدن انار
تجلی حسرت
سرود ماندن و ندیدن...تکرار و تکرار
تنها نوری تابیده از روزنه های حکمت
و پنجه های کوچکی که می کند پی تابش
تا رسیدن دست های ستیز و خواهش
تا بارگاه بی تعلقی...بخششی بزرگوار
کجاست رهایی؟!!
کجاست مرگ من که طلوعی دیگر بر ان بوسه می زند؟!!
خاموشی باران..شکفتن رویاهای بی قرار؟!!