اواز ماه

ادبی

اواز ماه

ادبی

دل نوشت های صورتی (۲)

اگه خلسه ی کبود گرگ و میش مهری بشه تو دل نیستی ،اگه پای ستاره ها مو برداره و تا ابد علیل چرخ اسمون بشن،بالاخره پتک تراوشات منوّر این مغز علیل جای بوسه ی خواب مغزمو می ترکونه . اونوقته که یا تارای سیبیلم اهنگ "تو بردی ای جونور......" رو همراه مارش عزای خورشید که واسه همیشه مارو تنها گذاشترو برای گوشای درازم دکلمه می کنه یا مثّ عموی فقیدم ،گنده پای برهنه ای می شم که بوسه های عاشقانه ی مرگ چشمای بی خوابمو می دوزه به اخر همه ی این شبای خل دختر کج اخلاقی که بالاخره شهید حجم خود در اورده های نیایش شبانه ی مغزش شد.

اونوقت،یه روز رستاخیز خورشید بعد سالهای نقاهت ستاره های پنج انگشتی از گل در اومده ،مامان گلی همون خل دختره تو تخت خواب پر از امضاش وسط گودال ماریانای بزرگترین حماقتش جای ناهیدش(روشنفکر ترین ستاره ی تو گل مونده تر) یا انیشتین سیبیل روغنی و می بینه یا عموی مشترک فقیدمون که ملکوت و تو بغل گرفته...........

اااخ خ خ که رحمت به پنجه ی پاک ترین پدر خورشیدی که هر صبح سر وقت زاییده می شه از بطن ابی اسمون تا رویایی ترین کابوس بی خوابیام اخرین ضربشو هر شب بسپره به فردا شب.....

اخ که رحمت...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد