اواز ماه

ادبی

اواز ماه

ادبی

اغاز

عاشقانه های دل بر سنگ سیاه سکوت

حکایت یک تاریخ بر تن تک درخت پیر و فرتوت

مادیان یادواره ها دشت سینه ام را میکوبد

قمریان خاطره و ریتم اوازی مبهوت

در شبی بارانی..چنین سخت و بی پایان

اتاقی مه گرفته

زوج شبرنگ خیره

داستان سقف سپید و عنکبوت

و اغازی نو

یورش افکار نو پدید بر عزم بی دفاع

فکر مسافر مانده در نخوت شروع

فکر داستان نیمه شب..خوشه های ترس یخ زده

فکر نماز این دریچه ها بر انوار روشن طلوع

من و هم اغوشی امید زرین لحظه ها

به زیبایی بخشش یک لغزش..بکارت رویاها

           (چند بارش باید از رفتن گذشت؟!!!!

            چند سنگ قبر سیاه بر عاشقانه ها باید نوشت؟!!!

            دل بر چند حکایت بی جان کنده ها باید سپرد؟!!!)

با انحطاط اخرین قطره

اینک منم به یکباره

لذت شروع مسافر مانده در نخوت شروع

در عبور اینباره ام جا میگذارم عزم را هم در رکوع           

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد