-
[ بدون عنوان ]
1385/12/26 12:18
بهار مرد!!! اسمان که نماز نمی دانست, ماه ها بر جنازه ی عریانش گریست شاخه ای جوانه کرد
-
نظر
1385/12/23 19:31
من از تـــــــــــو عشق می خواهم نه مستی من از تـــــــــــو...تو می خواهم نـه هستی اگرچــــه پایان این رویـــــــــــای مدهوش مصـلوب نفی تـــــــــو بـاشم...اماج نیستی بشِکن ناخورده سبویی..مرا حادثه ای کن تحفه ای که قارون کند ساءل..پایان درازدستی
-
رهایی
1385/12/16 17:57
روح من جنینی پی شکفتن اسیر طاقی های خونبار و انتظار وامانده از "هوس" "جفت اویزان بر پیکره ای گریز جو" و پنجره هایی نه سوی زایش و چیدن انار تجلی حسرت سرود ماندن و ندیدن...تکرار و تکرار تنها نوری تابیده از روزنه های حکمت و پنجه های کوچکی که می کند پی تابش تا رسیدن دست های ستیز و خواهش تا بارگاه بی تعلقی...بخششی بزرگوار...
-
دیشب
1385/12/02 17:37
دیشب ماه از لب بام ما پرید ناز اسمان را جای تنگ بلور ابر بی دل و غرش رعد می خرید کوچه بغض کرد قدم هایمان را پس زد اینه از بهت نگاهم..من و جای خالی تو ترسید اخر دنیا ناخوانده مهمان دلم شد پنجره ها را بست دل خوابم از تمام رویا..کابوس بی ما ترکید دیشب قدم برنداشته که رفتی بی اهنگ من و با رقص پرواز روزگارم شب ماند کار...
-
توحید
1385/11/26 17:57
سنگ به کوهستان دل پاره اش را می ماند رعد نهیب شروع کرشمه ی عطا شکوفه به دشت تجلی تلاش واماندگی عقده ی کویر اتش..باد..باران و زایش خاکستر..نسیم..سبزه و انسان وهم و وصل و وحی جوانه درگیری عناصر و تحول احوال به من درک حظور هرسویی و هر انی نشانه ترنم تفسیر توحید به زیبایی ترانه
-
دلنوشت های صورتی ۹
1385/11/20 13:37
میشه نوشت.... ادم های پر هجوم خیابان های شلوغ بی مقصد دلگیری های زود به زود,زخم زبان های ممتد در به در غزل فروش تاکسی زرد با گیتار گلایه,ابیات پوزخند.......... همه رو که جمع کنی میشه نوشت اتفاقا خوبم میشه نوشت مثنوی هفتاد سر دهکده ی جهانی، روسفیدی گله ی اشرفیت رو در برابر انسان های بی جامه ی جنگل های امازون..........
-
[ بدون عنوان ]
1385/11/06 20:15
کشتی شکست خورده طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا گر چشم روزگار بر او زار میگریست خون میگذشت از سر ایوان کربلات نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زان گل که شد شکفته به بستان کربلا (محتشم کاشانی)
-
دلنوشت های صورتی ۸
1385/10/26 21:46
خاک چه بی ادعا تکه هایش را بر کفشم جا می گذارد می خواهم دانه های خاک را در باغچه مان بکارم شاید اینگونه ببرم دسته گلی خاکستری از غربت برای ماه تا دیگر کنایه های خورشید و نور قرضیش را نگرید که دیگر ستاره ای از قلبش نشکند به بهانه تنهایی تا دوستی.... تا شاید شروع روشنایی زمین و خنده های بی امان ماه
-
گسسته
1385/10/06 11:49
پایان رویای من و یک درخت شروع کابوسی که پنجه بر ساز مه الود میکشد جنگل خاطره ها.. خرمن اتشی از سوز سازواره ها این اینک من است ذهنی که پرواز می کند بر بی مانندی سبز و سرخ هر شب به اتش می کشد جنون را این حقیقت من است پرواز بر تاریکی شنل پوش فاصله سیاهی را دامن می زند قایم باشک خورشید پشت دیوار ابرها روح من و بوسه ای بر...
-
طرح همیشه
1385/09/23 11:06
وقتی اهنگ تند می شود همیشه دستم بادبادک می کشد نمیدانم کندی لحظه هاست که تشنه ی پروازم می کند؟!!! یا رد پایی که از پشت اهنگ ها رفت تا شانه های ماه؟!!! *** همیشه لاکپشت بختم سر در لاک داشت شاید اگر گاهی بیرون می امد تندی طلبم را می دید تا مکثش خاطره ای نشود از یک رد پا.... *** همیشه ماهی ها از دستم می لغزیدند فرصت ها...
-
تکرار
1385/09/18 19:04
تکراری عادت وار زندانی روزهای یکرنگ تقلای تسلسل کودکانه اش بی انکه فریادی بر اورد بگریزد فریادی از اتش،نه برای اتش به رسم شعله های سوزان سوزاندن یکنواختی های دشوارش باور بازی درون به شوق رهایی تسخیر ماهی نو پلنگ افکار به رزم جنونش چهار چاله ی چموش تشنه ی خونش ** ** ** تکراری عادت وار زندانی به بزرگی تردید خاموشش ثانیه...
-
تمام من
1385/09/04 19:27
من می خواهم بسرایم از تمام روزهای بهاری دلم حتی بدون جوهر..حتی بدون قلم می خواهم باران خطاط من باشد و بر تن تمام کویرهای خستگی ام نقش بودن را..زرین نگار عشق را با خط تمام ناسروده هایم حک کند من می خواهم بسرایم از تمام جوانیم از فالنامه شاخه نبات ارزوهایم که در پس اخرین پاییز دلم هم قدم بهاری دوباره مژده ی امدنت را با...
-
یه تجربه ی نیوتنی
1385/08/13 13:41
وقتی غم داری..ناسازگاری..هیچوقت دنبال یکی مثل خودت..یه همدرد هم رنگ نگرد.... ؛؛؛؛؛میدونی همیشه اینه در اینه بی نهایته؛؛؛؛؛ ...اونوقته که باید بری دنبال تضاد یکی که مثل تو نباشه..غمگین نباشه...تو دلش هوای شکستن نباشه....که برسی به تساوی.. غم دار=شاد... عصبی=ارام ناسازگار=جاری و و و اینجوری شاید غرق نشی و یکی دستتو بگیره
-
دلنوشت های صورتی ۷
1385/08/09 13:57
من اینجا هستم..در همسایگی خدا..لحظه ی تلاقی شب و باران..عناصر درگیر ورودم را لحظه لحظه طعنه می زنند..چه شکوهی دارد تقاطع افرینش..جایی که همه ی اجزا به تمام هستند.کودکان اسمان..ابرهای سرخ پوش بازیگوش در اب بازی اینباره گوشه های به یغما برده ی دریا را قطره قطره ادای دین می کنند و کمی دورتر از کودک زنان افسونگر رود...
-
جوانی
1385/08/03 17:29
هم صدایی نشانه ها کودکانه هایم را می سپارد به بلوغ پنجره باز است قلب من در تکاپو با سیبی بر شاخه ی زندگی میوه ی شهوت,هستی عشق,زایش نبوغ ××× ××× پنجره ام باز است و عرصه ی جوانی هجوم نسیم نشانه ها و لرزش پرده ی افکار نو پدید شروع همراهی ایینه ها و دستان دروغ شروع سرودن تنهایی توهم بزرگی یک غم,انچه من دارم و کس ندید ×××...
-
شبانه
1385/07/15 12:53
اگر بیهوده زیباست شب برای چه زیباست شب؟ !!!!!!! .......... .................. شب ابستن مهر است ابستن دخترک یکدانه ی اسمان سحرگاه نشسته بر بلندای خاکواره ای عظیم افراشته بر کابوس گسترده ی زمین و گناه تا نبیند چشمان پاک شهزاده ی پیوسته ی فردا رسم تاریکی الوده خرقه گان و لرزش افسرده ی اه شب رویای بیدار ایثار است پیچیده...
-
[ بدون عنوان ]
1385/07/04 11:44
بغض اسمان خوره ای بود بر جان خشک کویر و خداوند ابرها را افرید تا ببارند تمام غصه های اسمانیش چه میگویند وقتی ابر مینالد تو اوج بگیر؟!!!!!!!!! چه کنم دل بارانیم را.. که در بلندترین اوج فرار هنوز ابری دارد باردار بغض زمانه
-
پری جویان
1385/06/31 14:08
پری جویان شهادت را گزیدند لعاب و رنگ دنیا را ندیدند به هنگام رشادت ،جانانه رفتند به محراب شهادت ،با سر دویدند اگر روح وطن سبز است و زیبا ندانی سرخ و سبزش با خون خریدند؟؟!! شهیدان ساقی باغ بهشتند گلشان از ازل با زمزم سرشتند به رضوان همنشین اولیائند شراب جام کوثر بر دل نشانند چو گویی در رهش جان می باید اورد شهیدان این...
-
....
1385/06/21 10:42
داشت می گفت.,همون حرفای همیشگی..از نجابت یه زن..زن ال باشه و زن بل باشه..حرمت اسمانی....... ......... .............. توی تاریکی شب از کنار ماشین رد شد..چادر مشکی نازک و توری..رژ لب صورتی و نگاه مخصوص به خودش..نگاه هرزه ی مرد شرمندم کرد و شاید چشمکی که توی تاریکی حوالش کرد..نیش خند رژ لب صورتی رو دیدم... ....... تا ریک...
-
من
1385/06/14 14:28
من بی قرار تو ,از پیش تو رفتم من بی وداع تو ,از شهر تو رفتم سنگین و پر غربت دریایی از رنجم میروم اما,من بی کلامی حرف می کشم بر دوش, بار غم عشقم من نمی پاشم من نمی گریم اما ستاره ای هر شب ,می شکند بغضم ** ** ** رویای تو امد باز هم سراغ دل باور ندارم من همراز من بودی,همراه تو بودم باور ندارم من می کشیدم نازت, می خریدی...
-
اغاز
1385/05/30 18:44
عاشقانه های دل بر سنگ سیاه سکوت حکایت یک تاریخ بر تن تک درخت پیر و فرتوت مادیان یادواره ها دشت سینه ام را میکوبد قمریان خاطره و ریتم اوازی مبهوت در شبی بارانی..چنین سخت و بی پایان اتاقی مه گرفته زوج شبرنگ خیره داستان سقف سپید و عنکبوت و اغازی نو یورش افکار نو پدید بر عزم بی دفاع فکر مسافر مانده در نخوت شروع فکر داستان...
-
[ بدون عنوان ]
1385/05/22 18:08
اندوه راز تنهایی شب می نشیند بر دل ماه بدین سان هر سحر جرات هم اغوشی خورشید را بر ستاره های دل پاره پاره اش می فشاند بر سر ما تا بخواند شعر سفر تا بگوید اشنایی نیست تنها ره عشق......
-
من
1385/05/10 20:53
رفیقانی نه به سان گرگ، که ذات ادمیشان می نمود فرزندانی خلف تنها به اندیشه سیاه پدر ان هنگام که شعله های سیب دندان زدهْ تعبیر خیال کجشان به قسم می شود به تین ،به زیتون، به بال های پا مال اشرفیت ........................... ............................................. ...................... دریغ از لحظه ای که اخرین...
-
[ بدون عنوان ]
1385/05/03 19:42
ققنوس مهر به اتش می کشد اسمان و انگاه که می رود در غروبی خونین زاییده می شود حجمی رنگین روشنی یک ماه زیبا شروع پچ پچ مهتابی رویا
-
نهیب ایینه
1385/04/31 20:34
چشمهای وق زده ی قاب عکس رنگی خاطرات هفت رنگ پر سبز کم سیاه و این بار در بیداریم غرق می شوم این همه خوبی ،این همه ماه این همه ستاره،بازی های راه به راه دخترک حاظر جواب راه مدرسه گل های یواشکی،شیطنت های گاه و بی گاه رخت می بندند با صاعقه ی یک نهیب رنگ می بازند بر هجوم بک نگاه ایینه ی همسایه ی قاب عکس بچگی دست ها کشیده...
-
سپید و صورتی
1385/03/20 22:05
رنگ ها در همایشی مستور به بی رنگی سپید دل می بازند و بطن روشن سپیدش سرشار از وارنگ هفت رنگ...... ادم های همدل و مرغان هم اهنگ..... ******************************************* کوچه های سپید و زمین باران خورده ی لی لی تور ماهیگیر نبضش خشک و بی صید است دریا گردان حیاتش ،دور و رویایی هیچ کس نیست که تو را فریاد زند یا دستی...
-
[ بدون عنوان ]
1385/02/29 01:39
زیبایی حس رحمت..... کلام عرضه شد تا زاییده شود و افکار لبریز از پرواز همچو مادرکان مطهر زاینده.......... . اما انچه بود ذهن های به حرام ابستن کلام بود و شکفه بود غرور عاصی بود و عناصر کور در هم حتی ماه پر ادعای پر گو و خداوندی که همه را سهمی داد از رحمتش وخداوندی که یتیمان پر گویه های خلایق را به ابی مهرش بخشید و...
-
نشانه
1385/02/23 01:07
نقش باران روی شیشه ها نقاشی درختی بر کاهی زمین غوغای ابر هزار چهره ی رها زوزه ی باد مفتون و سرودی اهنگین شاخه های بازی خورده اش پی اشاره ها زمزمه ی تصنیف زایش و فرصت اند شستن دل غم ندیده ی غمگین یکدانه ی گمشده ی زیاده ها و بهانه ها پشت این همه سبز ، سرخی و سپید کودکی باید شد، بی حواس و ناغافل پی شاپرکی رفت ان سوی روشن...
-
[ بدون عنوان ]
1385/02/12 14:16
صدای خنده هاش اذیتم می کنه از وقتی قلبتو گذاشتی کنار قلبم........ . . ."دیوانه چو دیوانه ببیند ،خوشش اید" --------------------------------------------- (برای نگار اینا)
-
قصه ی شب ها
1385/02/09 21:11
دلم گرفته امشب به افق که می نگرم تو را می بینم و نامهربانی دستانت را در ورق زدن تقدیرم به افق که می نگرم تو را می بینم,صیادی بی قرار که روزی سیار دلم شد و تحفگانی این سفر غزال وحشی قلبم را به بی کرانی دلش برد × × × دلم گرفته امشب و گورکنان هر شبی که برای مدفون کردن یادت قلبم را زیر و رو می کنند امشب عاشقانه ترین سرود...